به نام خداوند مهربان
تصویر مربوط به لحظاتی قبل از انتشار مطلب هست
آقا طاهای عزیز ما تا امروز که دارم این حروف رو تایپ می کنم 5 ماه و 7 روزه که مهمون خونه ی ما شده و تعداد اعضای خانواده ی ما رو از عدد 2 به 3 ارتقاء داده. یعنی یه همچین پسری داریم ما! ولی یه چیزیش که حرص آدم رو در میاره اینه که دولت کریمه به این فسقلی هم دقیقا همون قدری یارانه می ده که به من و مادرش می ده! اما از همه ی این حرف ها که بگذریم طاهای این روز های ما با اون طاهای ریزه میزه ی روز های اول خیلی فرق کرده. کلی قد کشیده و کلی تپل مپل شده و ریخت و قیافه پیدا کرده. موهاش بیشتر شده و ابرو هاش آهسته آهسته سبز شده.
از همه ی این ها مهم تر سر و صدا های خانه براندازشه که علی رغم گوش نواز بودن داره به سمت گوش خراش بودن هم پیش می ره! آقا انگار تازه صدای خودشو شناخته و ظاهرا خیلی هم از صدای خودش خوشش میاد و مدام سمفونی های مختلف و جورواجور توی خونه اجرا می کنه! ایشون در این امر انقدر اهتمام دارن که گاهی صدای ما توی خونه به هم نمی رسه.
اما می تونم بگم بارز ترین ویژگی آقا طاهای ما خوش اخلاق بودنشه که تقریبا بیشتر نزدیکانمون بهش اذعان کردن. یعنی لبخند از روی صورت این آقا طاهای ما محو نمی شه و با هر کسی از همون لحظات اول دوست می شه و لبخند های خودشو نثارش می کنه. البته این اواخر از اون جایی که آروم آروم داره به مرحله ی دندون دار شدن نزدیک می شه و به طبع یه کم لثه هاش دچار خارش می شه هر از گاهی بد اخلاقی هایی هم می کنه که خوب نوش جونش! بچه که نمی شه همش بخنده. خب اگه همش بخواد بخنده که فک و دهنش کج می شه طفلکی!
یکی دیگه از مهارت های ایشون هم که تازگی ها کسب کردن اینه که از پهلو بر میگردن. نتیجه اش این می شه که یه صدا که میاد و توجهمون به یه طرف دیگه جلب می شه وقتی بر می گردیم طرفش می بینیم سر و ته شده! خدا به دادمون برسه اون روزی که بخواد راه بیفته!
پریشب توی حرم مطهر در کنار مرقد مراجع تقلید رحمة الله علیهم
توی این ایام عزاداری هم آقا طاها حضور پررنگی توی مراسم عزاداری داشت. می تونم بگم یکی از پامنبری خوب باباش بود. البته یه شلوغ کاری هایی هم داشت. یه شب توی یه هیئتی وقتی توی قسمت خانوم ها ازدهام جمعیت شده بود و سر و صداشون خیلی زیاد شده بود من پشت میکروفون یه تذکر کوچیک بهشون دادم تا سکوت رو بیشتر رعایت کنن. مادر طاها بعد از مرسم می گفت وقتی من اون تذکر رو دادم یکی از خانم ها با شوخی گفته بود حاج آقا اول بیاد پسر خودش رو ساکت کنه بعد به بقیه تذکر بده! بازم لازمه که تکرار کنم: یعنی یه همچین پسری داریم ما!
و خلاصه این که این آقا کوچولو داره آروم آروم بزرگ می شه و با دنیای اطراف خودش آشنا می شه. براش دعا می کنیم و شما هم دعا کنین که توی زندگیش سربلند و سعادتمند و عاقبت به خیر باشه و سرباز خوبی برای رهبر و دینش باشه.
امضا: بابای طاها؛
محمد عابدینی
1392.9.11
برچسب ها : نوشتار , تصویر ,